شعر و ادب
بهترين ها را براي شما انتخاب كرده ايم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد

http://www.naabrestaurant.com/ghazaye_rouh/wp-content/uploads/2008/10/1337033464_a3a68ef729_b.jpg


زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد

 

 
اول:ه
 

 

 مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد .
 

او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!


دوم:ه
مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی .
گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟!

سوم:ه
کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟
کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت :
تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟!!


چهارم:ه
چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد .
گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.


گفت من که غرق خواهش دنیا هستم  چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست
تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

 



تاریخ: دو شنبه 22 مهر 1392برچسب:جواب تکان دهنده !!!؟؟؟,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 97
بازدید دیروز : 847
بازدید هفته : 97
بازدید ماه : 3805
بازدید کل : 47338
تعداد مطالب : 325
تعداد نظرات : 176
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



استخاره آنلاین با قرآن کریم